دلايل ناکارآمدی نظرية وحدت موضوعى سوره-های قرآن

پدیدآورسیدعلی‌اکبر حسینی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

شماره نشریه56

تاریخ انتشار1388/06/18

منبع مقاله

share 943 بازدید
دلايل ناکارآمدی نظرية وحدت موضوعى سوره-های قرآن

سید علی اکبر حسینی*

چكيدهدر نگاشتة پيشين با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» (نک: پژوهش‌های قرآنی، ش55-54، ص206) به تفصیل ضعف دلايل این نظریه بیان شد؛ علاوه بر ناتوانی دلایل ارائه شده، می‌توان افزود دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند تلاش برای موضوعی واحد برای تمامی سوره های قرآن، امری ناممکن است؛ «ناسازگارى این نظريه با اسلوب حاكم بر قرآن»، «فقدانِ معیار و ميزانی مطمئن و فراگیر»، «دشواری و صعوبت دست يابى به غرضى واحد»، «فقدان اشارتى از معصوم(علیه السلام)»، «مقایسه قرآن با کتاب‌های علمی رایج بشری در دو حوزه محتوا و اسلوب»، «نزول تدریجی آیات قرآن»، «خطر تفسیر به رأی» و «تشتت آراى طرفداران نظریة وحدت موضوعی در تعيين غرض اصلى سوره‌ها»، از جمله دلایل و شواهدی است که در این نگاشته ارائه شده است.

كليد واژه ها: سوره/ وحدت موضوعی/ هدفمندی سوره‌ها

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

مقدمه

بی تردید قرآن متنی فرا بشری است. دلایل فراوانی برای اثبات این ادعا وجود دارد. از آغازین روزهای نزول وحی، محتوای ژرف و عمیق و اسلوبِ شگفت و بدیع این کلام آسمانی، ادیبان و سخنوران نام آور را به خضوع و تسلیم فرا خوانده است. فریاد همآورد جویی قرآن در جزیرةالعرب و سپس در سراسر عالم طنین انداز بوده و تاکنون بی پاسخ مانده است و هیچ‌یک از مخالفان و معاندان، به رغم وجود انگیزه‌های فراوان، هرگز، توانایی همآوردی با آن را نداشته‌اند. مروری اجمالی به آیات قرآن، حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودن آن را آشکار می سازد؛ لازمة هیچ‌یک از ویژگی های یاد شده، پذیرش وحدت موضوعی سوره های قرآن نخواهد بود.
نظریه«وحدت موضوعى» از مباحث نوظهور در حوزة علوم قرآنى است؛ چنانچه آغازگران این نظریه مانند دکتر شحاته (اهداف كل سورة و مقاصدها،/302) و عبدالله درّاز (همان،/28) اذعان می دارند، ابداع نظریة «وحدت موضوعی» بیشتر به مثابه واکنشی در برابر شبهاتِ خاورشناسان دربارة اسلوب قرآن است؛ «ريچارد بل»، «آرتور جان آربرى»، «گلدذيهر»، «گوستاولبون» و... آن دسته از خاورشناسانى هستند كه بر گسيختگى و ناپيوستگى آيات قرآن تأكيد دارند. (فقهى زاده،/144) ريچارد بل، قرآن-پژوه اروپايى در مقدمة ترجمة قرآن به انگليسى، و نیز آرتور جان آربری در بخشى از مقدمة خود بر ترجمة قرآن، يكى از ويژگى هاى اصيل سبك قرآن را جسته و گريخته بودن آن می دانند و برآنند که مضامین آن از هرگونه انسجام منطقی بسی به دور است. (سهلانى، /48.)
در دايرة المعارف بريتانيا ذيل عنوان «قرآن»، سوره‌هاى بلند قرآن را مشتمل بر موضوعات مختلف و پراكنده معرفی می‌کند که آيات آن، بى هيچ برنامه و نقشة حساب شده‌اى در يك جا جمع شده‌اند. (حسن عباس فضل، قضايا قرآنيه فى الموسوعة: طانيه) گوستاولبون، بى نظمی‌موجود در سوره‌ها و آيات را شاهدی بر اُمّی بودن پیامبر می داند. (گوستاو لوبون،/20)
هر چند سخنان مستشرقانی که گسستگی و ناپیوستگی آیاتِ برخی از سوره ها را نقصی برای این کتاب دانسته و آن را دلیلی بر انکار الهی بودن قرآن می دانند، نیازمند پاسخی مناسب است، اما تنها پاسخ درخور، پذیرش نظریه «وحدت موضوعی» نیست. در این صورت، گویی ما نیز با خاور شناسان همراه شده و پذیرفته ایم که اسلوب حاکم بر قرآن که به وضوح ناپیوستگی موضوعی در آن مشهود است، نقص این کتاب بوده و به ناچار می بایست برای ترمیم نقص یاد شده، نظریة وحدت موضوعی را امری ضروری و اجتناب ناپذیر بدانیم و به ناگزیر در پی کشف موضوعی واحد برای هر یک از سوره‌های قرآن باشیم!
چه بسا ضعف دلایلِ نظریه وحدت موضوعی که از سوی طرفداران نظریة یاد شده، تنها راه اثبات الهی بودن قرآن تلقی شده و بر پیش فرضی ناصواب استوار است، ناخواسته به تأیید و تثبیت نظریة خاورشناسان دربارة قرآن منجر شود.
در نقد تفصیلی دلایلِ طرفدارانِ نظریة یاد شده، (پژوهش‌های قرآنی، ش55-54،/206) بیان شد که هیچ گونه ملازمتی میان حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودنِ قرآن با «وحدت موضوعی سوره های قرآن» وجود ندارد.
با توجه به تأملات فراوان در نظریة یاد شده، احتمال نوعی تعجيل و شتاب در پذیرش آن منتفی نخواهد بود. همان‌گونه كه در تفاسير علمی‌قرآن، اين شتابزدگى، در پاره ای موارد به انكار حقايق بديهى، مانند اصل ضروری اعجاز انجاميد و انحرافى را در فهم قرآن پدید آورد.1
چنان چه پیش تر یادآور شدیم، این نوشته در پی انکار وجود وحدت موضوعی و غرض واحد در تمامی سوره‌های قرآن نیست؛ در برخی سوره ها، وحدت موضوعی امری بدیهی و انکارناپذیر می نماید. آنچه موجب تردید است، فراگیری این ادّعا در تمامی سوره هاست. طرفداران نظریة یاد شده، از ضرورتِ وجودِ غرض و موضوعی واحد در تمامی سوره های قرآن سخن می گویند و با ارائه دلایل و شواهد بر اثباتِ چنین ادعایی اصرار می ورزند. در حالی که به نظر می رسد هیچ یک از دلایل مطرح شده، این نظریه را اثبات نمی کند. از سوی دیگر دلایل و شواهدی وجود دارد که به انکار این نظریه می انجامد.

دلايل انكار نظرية «وحدت موضوعى»

دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند در برخی سوره های قرآن، دست یابی به غرضی فراگیر امری ناممکن است؛ غرضی که تمامی موضوعات سوره را به یکدیگر پیوند دهد. این دلایل و شواهد عبارتند از:

1. ناسازگارى نظرية «وحدت موضوعی» با اسلوب حاكم بر قرآن

نگاهى به سوره هاى قرآن، نشان از وجود موضوعات متنوع و اغراضِ متعدد مى-دهد؛ تا آنجا كه ادعاى موضوعى واحد براى هر سوره، سخت و ناممكن مى‌نمايد. فقدان «وحدت موضوعى» و ناپيوستگى در سوره هاى قرآن، امری مشهود و اجتناب-ناپذير است. موضوع محورى ويژة كتاب هاى علمی‌است. قرآن كتاب هدايت است. چه بسا ايفاى وظيفة هدايتگرى در يك سوره مقتضى وجود موضوعات متعددى باشد.
هيچ يك از طرفداران «وحدت موضوعى» نيز چنين واقعيتى را انكار نمى كنند و رازِ تأثيراتِ شگفت انگيزِ آيات را در اسلوب خاص قرآن جستجو مى كنند. طرفداران این نظریه، به رغم پذیرش این واقعیت، با ارائة برخی دلايل و شواهد، به وحدت و انسجامی‌ پنهان در آن سوى تنوع آشکار موضوعات در برخی سوره ها رأى مى دهند.
دكتر محمد مدنى از پيشگامان اين نظريه از يك سو اسلوب و شيوة انحصارى قرآن را امرى بديهى دانسته و غفلت از اين حقيقت را به معناى ناديده انگارى يكى از مهم ترين جلوه هاى اعجاز قرآن مى شمارد و از سوى ديگر بر «وحدت موضوعى» پاى مى فشارد. وى مى گويد:
«با اينكه هر يك از سوره هاى قرآن كريم داراى نشانه، رنگ خاص و مشخصه ويژه اى است و از جان و روحى برخوردار است كه در تمامی‌زواياى آيات آن جارى است، امّا نمی‌توان سوره ها را بسان فصول و ابوابى دانست كه مكتوبات معمولى در تأليف و ترتيب متداول به آنها تقسيم شده و بر حسب آنها تنظيم مى شود. اگر كسى بخواهد سوره هاى قرآن را به صورت ابواب و فصول اين كتاب آسمانى تلقى كند و يا از چنين منظرى به تفسير آن دست يابد، با ديدى تكلف آميز به قرآن نگريسته و سخت به بيراهه رفته است.» (المجتمع الاسلامی‌كما تنظمه سوره النساء،/ 6ـ5)
دكتر طه حسين، از روشنفكران و نويسندگان معاصر دربارة ناپيوستگى و گسستگى موضوعات برخی سوره های قرآن مى گويد:
«مثلاً موضوعات سوره بقره بسيار فراوان است و از هم بيگانه، و اين خود دليل آن است كه اين سوره به يك باره نازل نشده است. ابتداى اين سوره از مؤمنان سخن رانده است... سپس از كسانى سخن مى گويد كه كفر ورزيده اند و در ادامه به معرفى منافقان مى پردازد... بعد داستان آفرينش انسان و خلقت حضرت آدم(علیه السلام)دنبال مى شود. از داستان ابليس و از كفر او سخن مى گويد و غرور و كبر او را به تصوير مى‌كشد. آن گاه به قسمتى از داستان ابراهيم(علیه السلام)و تجديد بناى كعبه به دست او مى پردازد. موضوعات فراوان و نامتلائم، پى درپى مطرح شده است.» (خرمشاهی،/6)
سيوطى در بحث اسباب نزول و در تبيين سبب نزول آيه 88 از سورة اسراء روايتى را نقل مى كند كه پيامبر علت ناپيوستگى موضوعى قرآن را باز مى گويد.
وى از طريق ابن عباس از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نقل می‌كند كه سلام بن مشكم با جماعتى از يهود به خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله)رسيد و گفت: چگونه قرآن را حق و از جانب خدا بدانيم در حالى كه كتابى آورده اى كه داراى تناسق و پيوستگى نيست، امّا تورات داراى تناسق است؟! كتابى بياور كه متعارف و مأنوس باشد و پيامبر(صلی الله علیه و آله)بى‌آنكه سخن آنان را دربارة فقدان تناسق و پيوستگى آيات انکار كند، از بهانه جويى يهود پرده مى گشايد. (سیوطی،5/295)
اگر به اقرار طرفداران نظریة «وحدت موضوعی» در ساختار ظاهرى قرآن، تفاوت و مغايرت اسلوب قرآن با مکتوبات بشری، امری بديهى و انكارناپذير است، می توان بی هیچ تکلفی، تعدّد موضوعات و تنوع اغراض را نيز در هر يك از سوره‌ها پذیرفت و آن را هماهنگ با ظاهر برخی سوره ها، امري ضرورى و اجتناب ناپذير دانست؛ همين ویژگی، مى‌تواند نقشی فزاینده در تأثيرِ عميقِ قرآن در مخاطبان داشته و جلوه-اى از حكمت الهى در تدوين و تنظيم قرآن باشد. افزون بر آن، تعدد و تنوع موضوعات، با نزول تدريجى قرآن که بر اساس حوادث مختلف بوده و در طي 23 سال نازل شده، سازگار خواهد بود.

2. فقدان معیار و ميزانی مطمئن و فراگیر

از سوى حاميان وحدت موضوعى سوره ها، ابزارهايى براى دست يابى به غرض و موضوع اصلى سوره ها ارائه شده است. شأن نزول، مكى و مدنى بودن آيات و سوره-ها، آهنگ انتهايى آيات و تشابه سوره ها، عواملى است كه به عنوان ابزارهاى اصلىِ كشفِ غرضِ سوره ها معرفى شده است.
فضايل سوره ها، سياق آيات، اسامی سوره ها، آيات آغازين و پايانى هر سوره، واژه هاى كليدى موجود در هر سوره، اسماى حسنا و ارتباط هر سوره با سوره هاى قبل و بعد را عوامل فرعى و ابزارهاى درجه دومِ دست يابى به موضوع اصلى مى‌دانند. (خامه گر،/210-115)
با فرض نارسايى دلايل ارائه شده براى اثبات نظرية «وحدت موضوعى»، بحث از ابزارهاى كشف، بحثى بى‌حاصل خواهد بود.
اختلاف آراى مفسران در کشف و ارائة موضوع اصلى سوره ها، معيارهاى کشف را با شک و ترديد همراه می‌سازد و کارآمدی این ابزارها را براى دست یابی به غرض اصلى سوره ها مخدوش مى سازد. هرگز نمی توان فهم مراد الهی را بر نظریه‌ای غیر قطعی و متزلزل بنا نهاد.

3. دشواری و صعوبت دست يابى به غرضى واحد

بقاعى از حاميان پيشگام «وحدت موضوعى»، دربارة صعوبت و مشكلات دست-يابى به غرض اصلى هر سوره مى گويد:
«براى يافتن تناسب و ارتباط برخى از آيات با غرض غايى سوره، مانند آيه 121 آل عمران، چندين ماه تأمل و تفكر مى كردم.» (البقائی،1/15)
شيخ محمد عبدالله غزنوى، از تكلف آميز بودن اين علم و نيز از ناهنجارى هاى آن سخن گفته است. (الوحدة الموضوعيه،/14)
شوكانى در اين باره مى نويسد:
«بسيارى از مفسران علمی پرمشقت و بى ثمر را دنبال مى كنند و در دريايى فرو رفته اند كه به شنا كردن در آن موظف نيستند.» (شوکانی،1/72)
وى دربارة تناسب داستان حضرت آدم(علیه السلام)و داستان قوم اسرائيل كه بلافاصله و به دنبال هم در سورة بقره آمده است می‌نويسد:
«اصولاً جستجوى مناسبت از نظر كسانى كه اهل فكر و انديشه اند، تضييع وقت و پرداختن به كارى است كه سودى ندارد. چنان چه اگر كسى ميان خطبه-ها، نامه ها و سخنان گوينده اى بليغ، به دنبال تناسب و ارتباط باشد و يا در جستجوى تناسب ميان اشعار شاعرى باشد كه يكى از آنها مدح و ديگرى نكوهش و... است، چنين شخصى از سوى مردم به كم خردى و اتلاف وقت متهم مى شود.» (همان)
بررسى تفاسيرى كه بر اساس «وحدت موضوعى» تدوين يافته، بر وجود تكلفات فراوانى گواهى می دهد كه در حوزة تعيين روابط آيات، براى وصول به غرض اصلى ايجاد شده است.
عزالدّين عبدالسّلام سلمی‌(م660 هـ) از نخستين مخالفان، در اين زمينه مى گويد:
«درست است كه از زيبايى كلام اين است كه ميان جمله ها پيوستگى وجود داشته باشد، امّا اين معنا در صورتى خوب است كه آغاز و فرجام كلام يكى باشد، امّا اگر عوامل مختلفى در آمدن كلام نقش داشت، توقع تناسب و پيوستگى بى‌جاست و كسانى كه بخواهند ميان چنين كلامی پيوند و اتصال برقرار كنند، در حقيقت دچار تكلفى نازدودنى شده و كلام خداوند را زشت و ناهمگون ساخته و از جلوه اوليه آن خارج كرده اند.»(عزالدّین، عبدالسّلام؛1/338)
برخى از مفسران پيشين نيزـ ‌به رغم اهميت فراوانى كه براى علم مناسبات و پيوستگى و ارتباط معنوى آيات قائلند‌ ـ از صعوبت و سختى هاى اين علم سخن گفته اند و راز بى توجهى و اِعراض مفسران و قرآن پژوهان را سختى و صعوبت اين علم دانسته اند.
زركشى مى گوید:
«علم مناسبت، علم شريفى است كه موجب تقويت عقل بوده و ارزش سخن هر گوينده اى به واسطه اين علم روشن مى شود و علت بى مهرى و عدم اقبال مفسران به اين علم صعوبت آن است.» (زرکشی،1/131)
وى در ادامه، سخنى را از ابن عربى در كتاب «سراج المريدين» دربارة مشكلات و سختى هاى اين علم متذكر شده است. (همان)

4. فقدان نص و یا اشاره ای از معصوم(علیه السلام)

«وحدت موضوعى» آن گونه كه حاميان این نظریه از اهميت و ضرورت آن سخن گفته و هرگونه تفسيرى را بى‌توجه به موضوع و غرض اصلی آن، زيانبار دانسته اند، از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود.
به اقتضاى اهميت نظریة وحدت موضوعی، مى بايست آيات و رواياتى به این نظریه تصریح و یا اشاره می کردند و اهميت و نقش آن را در فهم قرآن بازگو مى‌كردند، چنانچه مناسب بود معصوم(علیه السلام)با انگیزه تعليم و آموزش، به موضوع و غرض بعضى از سوره ها اشاره می کرد؛ در حالى كه هيچ اشاره ای در قرآن و روايات در اين باره نیست. چنان چه برخى حاميان پيوستگى موضوعى آيات به این واقعیت اقرار کرده اند.
«در هر حال آنچه مسلم است، اينكه علم مناسبات توقيفى نيست؛ يعنى از پيامبر و معصوم(علیهم السلام)چنين علمی‌نرسيده تا در وجوه و خصوصيات به آن استناد گردد. آنچه گفته شده، مورد اختلاف است و بايد با نقد و بررسى و استدلال به يكايك آنها رسيدگى كرد. اما مهم آن است كه موافقان در مقام استدلال، بر مخالفان علم مناسبات چيره و ادله قوى بر پيوستگى قرآن اثبات كنند و مبانى پيوستگى همانند توقيفيت ترتيب سوره ها را بر كرسى قبول بنشانند.» ( ايازى، 27 ـ 26)
با این حال، برخی طرفداران این نظریه به آياتی چند استناد کرده اند و با تأمل در معانی لغوی برخی واژگان قرآنی مانند «عزیز»، «حکیم» و «قول فصل»، این واژگان را دلیل بر اثبات وحدت موضوعی دانسته اند؛2 چنانچه برخی حامیان این نظریه، با انگيزة ترجمهة آوايى، تفسير پيوسته و تأويل قرآن، بخشى را به اثبات پيوستگى قرآن، به استناد روايات اختصاص داده است، و فصلى را با عنوان «فرمول كشف ارتباط آيات براى تفسير پيوسته»، با استفاده از رهنمود پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)و امام صادق(علیه السلام)گشوده اند. (بى آزار شيرازى،1/433)
اما چنانچه در نگاشته پيشين با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» یادآور شدیم، هیچ یک از دلایل قرآنی و روایی ارائه شده از سوى قائلان مورد قبول نبوده، مقصود آنان را اثبات نمی کند.
برخى طرفداران نظرية «وحدت موضوعى»، علت پراكندگى ظاهرى آيات هر سوره را، نه ویژگی نهفته در سوره که ضعف قواى ادراكى و مادى ابزارهاى فهم بشرى دانسته‌اند.
«اينكه آيات هر سوره به نظر پراكنده می‌رسد، به سبب مادّى بودن ابزار درك ماست، و الا قرآن وراى اين برداشت معمولى ما داراى حقيقتى واحد است و آياتى كه از انزال قرآن سخن می‌گويد، نزول دفعى آن حقيقت را می‌رساند و آیاتی كه در آن سخن از تنزيل آيات مطرح است، تدريجى بودن نزول قرآن را باز مى‌گويد». (طباطبایی،1/16)
ظاهر این سخن، شگفت انگیز است! هر چند منزلت والای گوینده موجب می‌شود تا در انکار آن کمال احتیاط را داشته باشیم.
برخى معاصران با استناد به سخنى از علامه طباطبايى، قسمتى از يك روايت از امام(علیه السلام)را به معناى تأييد «وحدت موضوعى» تلقى كرده اند.
«علامه طباطبايى قرآن را كلامی پيوسته مى داند كه قسمت هاى مختلف آن در عين فاصله، با يكديگر متصل و مربوطند، به فرموده على(علیه السلام)پاره اى از آن، درباره پاره اى ديگر سخن مى گويد؛ «ينطق بعضه ببعض» (نهج البلاغه، حكمت 17) بنابراين، آنچه از يك آيه با به كارگيرى قواعد در علوم مربوط (جداى از مجموعه آيات سوره) به دست مى آيد، در كشف معناى مراد آن كافى نيست، بلكه بايد به نماى آيات متناسب با آن توجه كرد.» (بى آزار شيرازى،1/384)
نويسنده، مطالب ياد شده را در ابتداى بحث از همبستگى و «وحدت موضوعى» در هر سوره آورده است و آن را نشانة تأييد اين نظريه از سوى علامه مى داند. در حالى كه اين عبارات در پى تبيين و تصديق شيوة تفسيرى مورد توجه علامه و در واقع توجيه كننده صحت و ضرورت اين روش مى باشد؛ شيوه اى كه در اصطلاح مفسران، تفسير قرآن به قرآن ناميده مى شود، و صاحب تفسير الميزان، آن را تنها شيوة صحيح و مستند به اهل بيت دانسته است.
نويسنده، از يك سو ضرورت پيوستگى و «وحدت موضوعى» قرآن را مورد توجه قرار داده و از سوى ديگر در صحت تفسير موضوعى، تشكيك و ترديد مى‌نمايد و دست يابى به ترجمه اى پيوسته و معنادار را تنها در گروى پذيرش «وحدت موضوعى» سوره ها مى داند! (همان،/390ـ383)

5. نزول قرآن به زبان قوم و ناشایستگی مقایسة اسلوب آن با نگاشته های بشری

اقتضاى فهم پذيرى قرآن، به كارگيرى اسلوب و روش رايج عصر نزول است. بدون ترديد نخستين مخاطبان آيات الهى عرب هاى معاصر نزول قرآن بوده اند، هدايت پذيرى آنها نيز در گروى فهم آيات است. (نکونام،/68)
به كارگيرى اسلوب غير رايج در القاى معارف، مغاير با فهم پذيرى آيات بوده و این به معنای غیر بلیغ بودن قرآن است! مفاهیم وحيانى در هر عصری، به زبان رايج مخاطبان انبيا نازل شده اند؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِه)(ابراهیم/4)
لسان قوم به معناى انس و آشنايى مخاطبان با واژه ها، مفاهيم و روش به كار گرفته در القاى پیام وحیانی است.
ضرورت فهم پذيرى قرآن براى مخاطبان عصر بعثت در مورد واژه ها امرى پذيرفته و اصلى اجتناب ناپذير است و تمامی مفسران و قرآن پژوهان ضمن پذیرش این اصل، براى فهم آيات و واژگان، مفهوم رايج آن را در عصر نزول جستجو مى‌كنند. بى ترديد اين اصل، در حوزه سبك و روش قرآن نيز بايد مورد توجه قرارگيرد. مفهوم اين سخن آن است كه مفسران، بايد براى راه يابى به روش نگارش قرآن، علاوه بر بررسى ساختارِ شكلىِ موجودِ سوره ها، به شيوه هاى رايج در عصر نزول، آگاهى يابند.

6. سكوت مشركان

مشركان قريش براى توقف نهضت و پيش گيرى از گسترش آن، از هيچ تلاش و اقدامی كوتاهى نكردند و اتهامات فراوانى را به قرآن و پيام آور آن نسبت دادند. در حالی که فریادِ همآورد جويى هاى پیوستة قرآن، انگیزة مخالفت و لجاجت را در آنان شدت مى بخشيد. قصه هاى پرجذبه و حكمت آميز قرآن را اسطوره (نحل/24) و جذابيت شگفت‌انگيز الفاظ آهنگين قرآن را شعر (صافات/36) و تأثير معجزه آساى آن را سحر ناميدند. (قمر/2) بر اساس تحلیل برخی از طرفداران نظریة وحدت موضوعی، مخالفان، از آن رو چنین اعتراضی را وانهادند که انسجام و پیوستگی سوره‌ها را امری بدیهی و تشکیک ناپذیر می دانستند. (حجازى، /12) نادرستی این تحلیل در مقالة پیشین به تفصیل بیان شده است. در حالی که:
1. سکوت مشرکان نسبت به فقدان اتساق و انسجام كلام ‌هريك از سوره ها‌ به دلیل عدم التفات و توجّه به اين نكته بوده است؛ زیرا جذابيت و زيبايى كلام در منظر اعراب عصر نزول، بيش از هرچيز در حوزة روش و موسيقى آن خودنمايي مي كرد و مفاهيم و محتواى كلام و نيز انسجام و يا پراكندگى آن كمتر مورد توجه قرار مى گرفت. نبوغ و هنر سخنوران پرآوازة عرب بيش از هر چيز در شورانگيزى، آهنگ و آرايه هاى بديع سخن جلوه گر مى شد. چنانچه می‌توان گفت چنين چيزي از منظر مخاطبانِ عصر نزول، نقص به حساب نمي آمد. اساساً اين گونه سخن گفتن در عصرنزول، يكي از جلوه هاي زيباي سخن محسوب مي شد. اين صنعت كه در علم بديع به «صنعت اقتضاب» (سيوطى،2/292) شهرت يافته است، در آن زمان بيش از آرايه هاي ديگر مورد توجه عرب جاهلي قرار مي گرفت. سخنوران، در اثناى كلام از موضوعى به موضوع ديگر سخن را تغيير می‌دادند، بى آنكه هيچ ارتباط و مناسبتى را پيش بينى كنند و از موضوعى سخن مى گفتند كه هيچ ارتباطى با سخن پيشين نداشت.
2. از جمله نكاتي كه طرفداران نظرية «وحدت موضوعي» بر آن تکیه می‌کنند این است که راه یابی به موضوع اصلی سوره‌ها کاری صعب و دشوار و در مواردی ناممکن است. (طباطبایی،‏1/44) در این صورت بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه مشركان چگونه به كشف موضوع اصلي سوره هاي طولاني نائل شده اند؟! در حالي كه فرايندِ كشفِ موضوع اصليِ سوره ها بسيار دشوار است و نيازمند دانش و تسلطي ويژه است.
در حالي كه مي توان گفت اگرمشركان به چنين چيزي هم اعتقاد مي داشتند و وجود موضوعي واحد در سوره ها را دريافته بودند، باز هم با توجه به مقاصد پليد خود و از روي عناد و لجاجت به رغم اعتقاد قلبي به اين نكته، باور قلبي خود را پنهان مي كردند و با استناد به ظاهر قرآن، لب به اعتراض مي گشودند و سوره هاي قرآن را فاقد موضوعي واحد مي دانستند و آن را به عنوان ضعف قرآن و نفي الهي بودن آن اعلام مي كردند. همان گونه كه با وجود باور قلبي به الهي بودن قرآن، آن را اسطوره،‌ سحر و... خواندند.
چنانچه برخي از مستشرقان نيز با تكيه بر پراكندگي موضوعات سوره هاي قرآن، آن را دليل بشري بودن اين كتاب دانسته اند. (گوستاولبون،/20)
بايد توجّه داشت كه پیروی قرآن از روش رايج و سبك متداول در عصر نزول هرگز به معناى تأثيرپذيرى وحى از فرهنگ بشرى نيست، چنانچه واژگان قرآن نيز به معنای متداول عصر نزول به كار گرفته شده است. در پاره‌ای موارد، مفهوم و یا مصادیق الفاظ رایج عصر نزول، با توجه به هستی شناختی و انسان شناختی قرآن گسترش یافته و عالم غیب را نیز در بر گرفته است.
واژه های مأنوس و اسلوب رايج در عصر نزول همچون قالب هاى تهى و بى‌رنگى است كه با محتواى متعالى وحى، شكل و صورتی مناسب با هدايت الهى را مى پذيرد و علاوه بر عمق و عظمتِ محتوا، از نظر اسلوب نیز تا سرحد اعجاز رفعت مى يابد:
(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِير)(اسراء/88)
« بگو: اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى ديگر باشند.»
«لبيد»، از شاعران نامی عرب و سراينده يكى از قصايد هفتگانه، وقتى با قرآن محمدى آشنا گرديد، دلسپرده آن شد و ديگر شعر نگفت و پيوسته در حال قرائت قرآن بود. وقتى از او پرسيدند چرا شعر را رها كردى؟ گفت: «درمقابل قرآن ديگر نمى توانم شعرى بيافرينم؛ اگر سخن اين است، گفته هاى ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذّت مى جويم كه بالاتر از آن نمى شناسم» (سعيدى روشن،/104)

7. راز نزول تدريجى قرآن

نزول تدريجى قرآن براساس حوادث خاص، با وحدت موضوعى سوره های قرآن مغاير است.
بخش گسترده اى از سوره ها، مانند سورة انعام، دفعى و با ترتيب موجود نازل شده اند. سوره هاى غير دفعى نيز بيشتر با ترتيب نزول همراه است و در موارد معدودى، برخی آيات با توصيه پيامبر در دامان سوره اى خاص قرار مى‌گرفت.
بر اساس نقل امين الاسلام طبرسی (طبرسی،2/394) و زمخشرى (زمخشرى،2/171) و بسيارى از بزرگان به نقل از ابن عباس و سدّى، آيه 281 بقره، آخرين آيه از قرآن است كه بر پيامبر گرامی اسلام نازل شد و با امر امين وحى در جايگاه فعلى خود قرار گرفت.
علامه حسن زاده در این باره مى فرمايد: «گويى اين قول اجماعى است.» (حسن زاده آملی،/22)
اين در حالى است كه بعضى محققان (نکونام، /85) نتيجه تتبع و تحقيق را خلاف اجماع ياد شده مى دانند و بر اين باورند كه روايات نقل شده دربارة جابجايى آيات و برخلاف ترتيب نزول، ضعيف و غير قابل اعتناست و چينش و ترتيب موجود آيات بى هيچ تغيير و جابجايى منطبق با ترتيب نزول است. با فرض اثبات اين فرضيه، يكى از اصلى‌ترين مبانى تئورى وحدت موضوعى فرو می‌ريزد و معتبرترين دليل آنان از دست مى رود؛ چون آنان در برابر اين اشكال كه گفته مى‌شود آيات قرآن بر اساس وقوع حوادث مختلف در بستر زمانى طولانى نازل شده و توقع انسجام و وحدت موضوعى از چنين متنى ناممكن است، مى گويند: گرچه آيات بر اساس ضرورت و هنگام حادثه ها نازل شده، اما ترتيب نزول با صلاح ديد الهى دگرگون شده و آنچه در اختيار ماست، بر اساس محوريت موضوعى خاص سامان يافته و راز تفاوت ترتيب نزول و ترتيب موجود، تدوين و ترتيب آيات بر اساس وحدت موضوعى سوره-هاست. بنابراين، با فرض جابجايى آيات و چينش آن بر خلاف ترتيب نزول، اين تغييرات و جابجايی ها هرگز به حدّى نيست كه بتوان نزول قرآن را بر اساس حادثه-هاى مختلف و موضوعات متعدد در ترتيب فعلى ناديده گرفت و همين ويژگى است كه در سراسر قرآن به وضوح خود نمايى مى كند و تئورى وحدت موضوعى را با شك و ترديد مى آميزد. اين نكته را نيز بايد توجه داشت كه يكى از اساسى ترين نكته هاى تربيتى قرآن در تدريجى بودن نزول آيات آن نهفته است. با فرض جابجايى گسترده آيات و دگرگونى اساسى در ترتيب نزول، اين نكته نغز و پر اهميت مورد بى مهرى و غفلت واقع مى شود.

8. خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم

خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم قرآن، از جمله عواملی است كه موجب شک و تردید در نظریه «وحدت موضوعى» می شود و مفسر را بر آن می دارد تا به واقعیتِ حاکم بر اسلوب قرآن گردن نهد و تعدد و تنوع موضوعات را در بسیاری از سوره ها نادیده نگیرد و فهم و تفسیر را بر نظریه ای غیر قطعی استوار نسازد.
گروهى از مفسران با توجه به وحدت سياق و آيات قبل و بعد آيه تبليغ، اين آيه را ناظر به ابلاغ احكام به اهل كتاب دانسته و آن را خالى از هرگونه دلالت بر مفهوم امامت علی(علیه السلام)می دانند. امام فخر رازى در تفسير اين آيه مى‌نويسد:
«روايت است كه اين آيه در فضل على(علیه السلام)نازل شده و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)با نزول اين آيه دست على(علیه السلام)را بالا برده و فرموده است: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...؛ هركس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خداوندا! دوست بدار هركس كه على را دوست می‌دارد و نيز دشمن بدار هر كه با على دشمنى مى ورزد». گرچه اين گونه روايات بسيار است، امّا بهتر آن است كه آيه را در معناى مصونيت رسول(صلی الله علیه و آله)از گزند يهوديان قلمداد كنيم؛ زيرا با توجه به چند آيه قبل و بعد كه روى سخن با اهل كتاب است، هرگز نمى‌توان آيه را بر وجهى كه با سياق ناسازگار است، تفسير كرد.» (فخر رازى،12/153)
آياتى چون اكمال، ولايت، تطهير و... به رغم شأن نزول ها و روايات فراوانى كه نشان مى دهد دربارة جانشينى على(علیه السلام)و نيز عصمت اهل بيت(علیهم السلام)نازل شده است، از سوى مفسران اهل تسنن به استناد وحدت سياق، در معناى غيرحقيقى آن تفسير شده است و از شواهد و قرائن موجود در آيات و نيز روايات بى شمار در تفسير و تأويل آن غفلت و يا تغافل شده است.
برخى مفسران شيعه با وجود اعتقاد به توقيفى بودن چينش و ترتيب آيات در مورد بعضى از آيات، نظريه خاصى ارائه مى دهند. علامه طباطبايى;دربارة جملة (اَلْيَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروُا...) (مائده/3) مى نويسد:
«اين، جمله اى معترضه است كه در وسط آيه فوق قرار گرفته است و دلالت و بيان لفظ آيه به هيچ وجه متوقف بر اين جمله نيست، خواه بگوييم اين جمله يك آيه اى است كه در ميان آيه اكمال نازل شده و از همان ابتداى نزول ميان اين آيه قرار گرفته است و يا بگوييم اين دو آيه از هم جدا بوده و هر يك به صورت مستقل نازل شده‌اند، امّا به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله)در اين مكان قرار گرفته است.» (طباطبايى، 5/260)
برخی حاميان «وحدت موضوعى» بعد از تفصيل بحث دربارة آيات اكمال، ولايت و تبليغ و ذكر آراى مفسران در تفسير آن، حل اختلافات مفسران در مورد آيات نام برده را مرهون پذيرش نظرية «وحدت موضوعى» دانسته و مى‌نويسند:
«هيچ يك از پاسخ هاى ارائه شده از سوى مفسران نمى تواند مشكل آيات مزبور را حل كند.» (خامه گر،/33 و37 و38) سپس مى افزايد: «راه حل ديگرى كه مى‌تواند پاسخ گوى شبهه ياد شده باشد، بى آنكه ارتباط و تناسب آيات را ناديده بگيرد و يا به وادى اجتهادى بودن نظم آيات فرو غلتد، آن است كه آيات مذكور را از منظر «وحدت موضوعى» سوره ها بررسى كنيم. در روش تفسيرى مبتنى بر «وحدت موضوعى»، هيچ ضرورتى ندارد كه همة آيات و يا حتى جمله هاى مجاور، با يكديگر مرتبط بوده و كاملاً متناسب باشند، بلكه اگر آنها با موضوع و غرض اصلى سوره در ارتباط باشند، باز هم ارتباط منطقى و ارگانيك آيات حفظ شده و هيچ عملى بر خلاف حكمت و بلاغت صورت نگرفته است.» (همان، /41 ـ 37)
سپس بر اساس ابزارهاى ارائه شده براى كشف موضوع اصلى، غرض غايى سورة مائده را معرفى مى كنند: «اين سوره، مردم را به وفاى به عهد و حفظ انواع پيمان ها دعوت مى كند و آنان را از پيمان شكنى و بى اعتنايى به آن مى‌ترساند.» (طباطبایی، 5/244)
و با اين استدلال اذعان مى دارند كه با كشف غرض اصلى، بى هيچ تكلفى آيات مورد نظر، هم سو با غرض اصلى و متناسب با شواهد و قراين ‌داخلى و خارجى‌ تفسير مى شود!
ترجمة پيوسته قرآن، يكى ديگر از نتايجى است كه به زعم طرفداران «وحدت موضوعى»، با اثبات اين نظريه به دست مى آيد؛
«يكى از دلايلى كه موجب بى رغبتى نسل جوان به درك مفاهيم و معارف قرآن شده است، ترجمه هاى نارسا و مبهمی است كه از قرآن كريم ارائه مى شود، اين ترجمه ها با ترسيم چهره اى نازيبا و گسسته از قرآن و ايجاد تشويش در ذهن خواننده، باعث مى شود خواننده ناآشنا به زبان عربى به تدريج از معارف قرآن فاصله بگيرد.» (بى آزارشيرازى، 1/377)
به اعتقاد قرآن پژوه معاصر، بى توجهى اغلب مترجمان و مفسران به نظم و ارتباط آيات موجب شده است كه ترجمه ها و تفسيرها، به خصوص ترجمه هاى تحت اللفظى قرآن گسسته شود.
قائلانِ دست يابى به ترجمه اى جذاب و پذيرنده نيز راه حل اختلافات تفسيرى، اثبات عقايد و باورهاى شيعى را در گرو كشف غرض اصلى هر سوره دانسته اند. مطلب پیش گفته بدان معناست كه غرض اصلى سوره، مفسر را در تفسير آيات به ظاهر پراكنده يك سوره دلالت و راهنمايى مى كند و آيات با تأسى به موضوع اصلى سوره، مفاهيم خود را آشكار مى سازند و ناهماهنگى ها برطرف مى شود، در حالى كه همين امر ابهامات و سؤالات فراوانى را ايجاد مى كند! معيار دست يابى به غرضى كه نقش اساسى و تعيين كننده را در فهم تمامی آيات يك سوره دارد، چيست؟ و آيا با خطا در تعيين موضوع اصلى، زمينه انحراف فهم و تفسير فراهم نمى آيد؟
دكتر بهشتى با توجه به اهميت سؤالات ياد شده مى گويد:
«...گاهى سبب مى شود كه انسان قرآن را اشتباه بفهمد؛ يعنى به دنبال رابطه اى بگردد كه اين رابطه وجود ندارد.» (بهشتى، /18)
شوكانى (م 1255هـ) از مخالفان سرسخت وحدت موضوعى مى گويد:
«سخن گفتن درباره وحدت موضوعى ابداع رأيى است كه خداوند آن را بر كتاب خود ممنوع كرده است. آنان به ارتباط هايى ميان آيات اشاره مى كنند كه جز تكلف و حيرت چيزى به همراه ندارد و به انحرافى روى آورده اند كه هر منطقى از آن دورى مى جويد.» (شوکانی، 1/73)
شيخ محمد عبدالله غزنوى (م 1296هـ) نيز فرو افتادن در گرداب تفسير به رأى را گوشزد مى كند:
«بدان كه بيشتر مفسران به دانشى تكلف آميز و سخنى ناهنجار روى آورده اند و در برابر دريايى مواج و متلاطم تسليم شده اند كه شنا كردن در آن آسان نيست. عمر خود را در فنى مشغول كرده اند كه ره به جايى نمى برد و بى فايده است. بلكه مى توان گفت خود را در وادى قرار داده و از امورى سخن مى گويند كه سر از تفسير به رأى در مى آورد؛ در صورتى كه مى دانيم از تفسير به رأى شديداً نهى شده ايم.» (غزنوی، /14)
بنابراين، به رغم اهتمام و اصرار فراوانِ برخى از قرآن پژوهان براى اثبات اين نظريه، احتمال فرو غلتيدن در وادى تفسير به رأى، آفتى است كه فرضية «وحدت موضوعى» را سست و متزلزل مى نمايد و اختلافات فراوان در تبيين و ارائة غرض اصلى در هر سوره از سوى طرفداران، اعتقاد به بطلان اين نظريه را تقويت مى كند.

9. تشتت آراى طرفداران این نظریه در تعيين غرض اصلى سوره ها

برخى مفسران با اعتقاد به نظرية وحدت موضوعى و كاوش براى دست يابى به موضوعات اصلى هر سوره، به معرفى هدف اساسى و محور اصلى سوره ها پرداخته-اند. كثرت اختلاف در موضوعات ارائه شده و تشتّت استدلال ها در تبيين پيوند آيات، فرضية مذكور را سخت متزلزل و بى ثبات مى نمايد. برای نمونه آراى مفسران دربارة غرض اصلى سورة ملك را بیان می کنیم:
1. غرض اين سوره عموميت و گستردگى ربوبيّت الهى بر تمامی عالم است.
علامه براى دست يابى به غرض اصلى سوره چهار نكته را در نظر مى گيرد.
الف) توجه به شرايط تاريخى و فرهنگى عصر بعثت و شرك فراگير و در نتيجه ضرورت تكيه بر ربوبيت تامة الهى.
ب) به كارگيرى واژة «تبارك» در آغاز سوره و رابطه معنايى آن با ربوبيت الهى.3
ج)تكرار وصف «رحمان» به معناى رحمت فراگير الهى درسوره و ارتباط معنايى اين وصف با ربوبيت الهى.
د) اقتضاى سياق. (طباطبایی، 19/348)
2. غرض اصلى در اين سوره، بیان خالقيت و مالكيت الهى است؛ بدان معنا كه سوره در مقام تبيين مالكيت و حاكميت مطلق الهى است. تفاسيرى چون «فى ظلال القرآن»، «اهداف كل سورة و مقاصدها»، «التفسير المنير» و «تفسير نمونه» اين رأى را برگزيده اند و در كتاب «ايضاحات و معانى على تفسير النسفى» اين دیدگاه تقويت شده است.
سيد قطب دربارة غرض اصلى و محورى اين سوره، ذهنيت جديدى از هستى و رابطة آن با خالق جهان، به وجود مى‌آورد. اين تصور گسترده از وسعت عامة زمين و محدوده تنگ دنيا فراتر می‌رود و به جهان آخرت و دنياى آسمان‌ها راه مى يابد. وى در پايان سوره و در نتيجه گيرى از نكته ها و درس هاى سورة ملك، اين تصور جديد از هستى را اين گونه ترسيم مى كند:
«اين سوره در حقيقت، قدرت مطلق و حاكميت بى‌چون و چراى الهى را در لوح وجود آدمی نقش می‌زند.» (سید قطب، 6/3629ـ3628)
ابزارهاى كشف غرض اصلى سوره، در منظر سيد قطب عبارتند از:
الف) مكى بودن سورة ملك؛
ب) واژة تبارك در مطلع سورة ملك؛
وى در این باره مى گويد:
«كلمه «تبارك» كه در ابتداى سوره ذكر شده، كثرت بركات الهى را بيان می‌كند و... ذكر «مُلك» در كنار واژه «تبارك» مى فهماند كه اين بركت در اين ملك جارى است.» (همان، /3631)
ج) سياق آيات اين سوره.
تمامی آيات اين سوره به توصيف ابعادى از قدرت الهى پرداخته اند.
دكتر وهبه الزحيلى استاد دانشگاه دمشق، همانند سيد قطب، غرض اصلى سورة ملك را بيان قدرت الهى دانسته، امّا براى اثبات نظرية خود به تناسب سوره ها استدلال مى كند:
«اين سوره ـ‌الملك‌ـ فى الجمله مضمون سوره قبل را تأكيد مى كند. سوره تحريم ـ‌ سوره قبلى‌ـ با بيان توانايى و قدرت خداوند براى حمايت از پيامبرش در برابر مخالفت هاى احتمالى همسران به پايان مى رسد، و اين سوره با بيانى عام تر به گستردگى قدرت خداوند مى پردازد و مى فرمايد: مالكيت آسمان ها و زمين به دست خداست و او بر هر چيز قادر و تواناست.» (وهبه الزحيلى، 30ـ29/5)
دكتر عبدالعال احمد عبدالعال، استاد تفسير و حديث دانشگاه الازهر نيز در شرحى كه بر تفسير «نسفى» نگاشته است، همين غرض را براى سوره برگزيده است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/151)
وى واژة «تبارك» و سياق آيات را ابزارهاى راه يابى به مقصود خود مى داند.
دكتر شحاته، همين رأى را در تفسير خود «اهداف كل سورة و مقاصدها» برگزيده است و دلايل دكتر عبدالعال را تأييد مى نمايد. (شحاته، 3/13)
تفسير نمونه نيز همين رأى را انتخاب نموده و با صراحت، نقل اين نظر را از تفسير فى ظلال القرآن اعلام مى‌دارد. (مكارم شيرازى، 24/315)
3. غرض غايى و هدف نهايى سورة ملك بيان مبانى توحيدى، اعم از ربوبيت و مالكيت الهى است.
علامه سيد محمد حسين فضل الله در اين باره مى گويد:
«سوره ملك از سوره هاى مكى است و براى تربيت و پرورش عقيده توحيدى در عقل و روح و شعور انسان ها نازل شده است تا در نهايت انسان را به خشوع در برابر پروردگار و احساس عبوديت و بندگى براى او بكشاند.» (فضل الله، 25ـ23/8)
وى مهم ترين دليل خود را سياق آيات معرفى كرده است. با استناد به آيات متعددى از اين سوره، هر يك را به طريقى به وحدانيت الهى مرتبط دانسته، مى‌گويد:
«عجايب آسمان و زمين، مرگ و حيات، حركت پرندگان در آسمان ها و تمامی نعمت هاى ياد شده در آيات مى‌خواهند اين حقيقت را بيان كنند كه مردم بدانند تنها خداست كه به واسطه تسلط بر همه امور، آنها را از حوادث و بلايا حفظ مى كند.» (همان، /9)
در كتاب «نظم قرآن» نيز بيان شده كه سورة ملك همچون سورة تغابن، توحيد را در چهار بُعد آن ـ‌ مالكيت، قدرت، آفرينش و علم كه چهار پاية اصلى عالم را تشكيل مى دهند ‌ـ تبيين مى كند. براى اثبات این ادعا، به سياق آيات و مفهوم تبارك استناد شده است. (بازرگان، 3/246ـ245)
نگارندة تفسير «البصائر» بى آنكه دليلى روشن براى ادعاى خود ذكر كند، قبل از آغاز تفسير سورة ملك، در بخشى با نام «الغرض» به معرفى هدف اصلى سوره پرداخته، مى نويسد:
«غرض اين سوره اثبات قدرت كامل و شامل الهى و عظمت نامحدود اوست، همچنين علم بى انتهاى خداوند و رحمت گسترده او و نيز ربوبيت بى كران او كه در تمامی جلوه هاى هستى تجلى يافته، اثبات مى شود و به فلسفه آفرينش به طور عام و به مرگ و حيات به طور خاص اشاره دارد.» (جويبارى، 48/7)
نگارندة تفسير «الفريد» مى گويد:
«اين سوره مشتمل بر تنزيه خداوند سبحان و بيان صفات كماليه اوست.» (محمد عبد المنعم الجمال، 4/3142)
4. پرورش حالت خشيت نسبت به خداوند، غرضى است كه از سوى تفاسيرى چون «من هدى القرآن» و «نظم الدرر» براى اين سوره ارائه مى شود.
علامه محمد تقى مدرسى، غرض سوره را پرورش احساس خشيت پنهانى از خداوند دانسته است. (مدرسی، 16/128)
وى پس از توضيح و تبيين چگونگى پيوند آيات با اين غرض نتيجه مى گيرد:
«شايد بتوان گفت آية شريفة(إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ)(ملک/13) كليد اصلى راه يابى به اين غرض باشد.» (همان، /130ـ129)
وی سورة ملك را به سه بخش تقسيم مى کند و هر بخشى را با غرض اصلى سوره ارتباط می دهد؛
«آيات (5ـ1) عظمت و رحمت خداوند را ترسيم مى كند و از اين رهگذر خشيت را در دل ها بارور مى سازد.
آيات (14ـ6) از كافران و عذاب آنها سخن مى گويد. كفر سبب محروميت از معرفت مى شود، در حالى كه خشيت بازتاب معرفت و آگاهى است. خداوند در پرتوى اين آيات، خطر كفر، غرور و محروميت را يادآور مى شود.
آيات (30ـ15) يكى از عوامل مهم محروميت از خشيت الهى را بيان می‌كند. تكيه بر اسباب و علل مادى و غفلت از خداوندِ سبب آفرين، ثمرة انديشه هاى شرك آلودى است كه در اين آيات مورد توجه قرار گرفته است.» (همان، 16/129)
نگارندة تفسير «نظم الدرر» با تكيه بر دلايل و شواهدى دربارة غرض سورة «ملك» چنين مى گويد:
«مقصود اين سوره، خضوع و خشوع در برابر خدايى است كه بر تمامی هستى سلطنت دارد.»
وى بى آنكه آيات را دسته بندى كند و كيفيت ارتباط هر دسته از آيات را با غرض و هدف اصلى سوره باز گويد، تك تك آيات را با غرض مرتبط دانسته و چگونگى پيوند هر آيه را با غرض اصلى تبيين می‌كند.
وى در تحليل نام گذارى سوره مى نويسد:
«ناميدن اين سوره به «الملك» دليلى روشن است كه اثبات می‌كند مقصود نهايى اين سوره خضوع در برابر خداوند است؛ زيرا ملك محل خضوع براى كسانى است كه پادشاه را مى بينند.» (بقاعى، 20/216)
5. غرض اصلى و موضوع محورى سورة ملك، بيان راه سعادت و نيكبختى است.
تفسير «صفوة العرفان» موضوع اصلى و غرض محورى آن را تبيين راه وصول به سعادت و نيكبختى مى داند؛
«غرض اصلى از نزول سوره ملك اين است كه به جهانيان اعلام كند هر كس طالب نيكبختى و سعادت دنيا و آخرت است، بايد در پى جلب رضايت و خشنودى پروردگارى باشد كه پادشاهى و ملك عالم در دست قدرت اوست... امّا براى ترسيم راه نجات، از عظمت و اقتدار خداوند سخن مى گويد و فقر و نيازمندى انسان را به سرچشمه هستى به تصوير مى كشد و از نعمت ها و جلوه‌هاى جمال حق نكته هايى را باز مى گويد تا با درك نعمت ها و زيبايى ها، زيبايى جلوه خالق نعمت ها نيز به دست آيد، و اين همه زمينه شكر و سپاس را فراهم سازد و موجبات سرسپردگى و پيروى از حق را مهيا نمايد. حركت و پيروى از دستورات الهى به معناى پيمودن راه سعادت و رستگارى است. اگر در اين سوره از كافران و عذاب آنان سخن به ميان آمده، در حقيقت سخن از سرنوشت كسانى است كه از صراط و جاده سعادت بيرون مانده‌اند و دل را به تاريكى‌ها و ظلمت كفر سياه كرده‌اند». (خالدى، 6/595 ـ 593)
سلطان العلماء وصول به غرض اصلى سورة ملك را در گروى تناسب و پيوند اين سوره با سورة قبل ـ‌ تحريم‌ـ دانسته است. علاوه بر آن وى نام‌هاى متعدد سوره، «المانعه، المنجيه، المجادله» را نيز از ابزارهاى دست يابى به اين غرض معرفى مى‌كند و مى نويسد:
«در انتهاى سوره تحريم سخن از چهار زن است كه دو تن از آنها اهل سعادت و رستگارى و دو تن ديگر اسير شقاوت و تباهى‌اند، بنابراين سوره تحريم با معرفى كسانى كه از طريق طاعت به سعادت راه يافته‌اند و يا به خاطر فسق و كفر به شقاوت فرو غلطيده‌اند به پايان می‌رسد. در سوره ملك همين معنا با زبانى ديگر دنبال می‌شود و راز وصول به نيكبختى را طاعت و پيروى از خالق و مالك هستى مى داند.» (همان)
6. غرض اصلى سورة ملك بيان تعاليم اسلامی و غفلت زدايى از مردم است.
ابوالاعلى مودودى در تفسير «تفهيم القرآن» در این باره مى نويسد:
«اين سوره از يك سو تعاليم اسلامی را به صورت اختصار بيان مى كند و از سوى ديگر، به غفلت زدگان به شكل فورى اخطار مى دهد كه از تنگناى غفلت بيرون آيند.» (مودودی، 6/8)
وى با اتكا به دلايل و شواهدى، غفلت زدايى را محور و غرض نهايى اين سوره مى داند و مكّى بودن سورة ملك نخستين دليل مورد توجه اين مفسر بوده است و در اين باره مى گويد:
«از ويژگى سوره هايى كه در سال هاى آغازين نهضت اسلام و در مكه نازل شده اند اين است كه تعليمات اسلامی و اهداف بعثت را به اختصار ارائه مى-دهند تا به تدريج مورد توجه و پذيرش قرار گيرد. آنچه پيش از همه بر آن تأكيد مى شود، غفلت زدايى است تا مردم وادار به تفكر شوند و تا وجدان هاى خواب بيدار شوند.» (همان)
نگارندة تفسير «تفهيم القرآن» با تقسيم بندى آيات سورة ملك، براى هر دسته از آنها عنوانى را انتخاب مى كند و سپس به تبيين و تشريح ارتباط آيات با هدف اصلى سوره مى پردازد. وى غرض پنج آية اول سورة ملك را توجه به عظمت هستى می‌داند و آيات 11ـ 6 را به تصوير عاقبت هول انگيز كفار اختصاص مى دهد و به همين ترتيب تا پايان سوره نكته اى خاص را براى هر دسته از آيات باز مى‌گويد(همان)

مواردى از ضعف دلايل

هر يك از ابزارهاى مورد توجه طرفداران وحدت موضوعى را براى كشف موضوع محورى سورة ملك مورد بررسى قرار مى دهيم و ضعف استدلالات آن را بازگو مى كنيم.

الف) مكى بودن سورة ملك

از ابزارهايى كه در كشف موضوع اصلى سوره مورد توجه طرفداران نظرية وحدت موضوعى قرار گرفته، مكى بودن سورة ملك است. مفسرانى چون سيد قطب (فى ظلال القرآن، 6/3628)، سيد محمد حسين فضل الله (من وحى القرآن، 25ـ23/8)، ابوالاعلى مودودى (تفهيم القرآن، 6/8) و... با اعتقاد و پایبندى به نظرية مشهور دربارة سوره‌هاى مكى، هر يك غرضى مرتبط با اين باور را از سورة ملك ارائه مى دهند.
با فرض پى جويى، تبين و تصحيح باورها و اصول اعتقادى در سوره هاى مكى كه به عقيده اكثر مفسران، از ویژگى هاى اصلى سوره هاى مكى معرفى مى شود؛ از آنجا كه موضوعات و مباحث مرتبط با اصول عقايد متعدد و گسترده است، نمى‌توان با فرض مكى بودن سوره غرض خاص آن را نيز معين كرد و در واقع مكى بودن سوره براى اثبات غرض اصلى آن، اعم از مدعاست؛ زيرا مكى بودن سوره در نهايت، اعتقادى بودن موضوع آن را اثبات می‌كند، اما كدام يك از مباحث عقيدتى در سوره مورد بررسى قرار گرفته؛ موضوع اصلى سوره، توحيد، معاد، نبوت و... است؟ كدام يك از ابعاد توحيد محور اساسى سوره است؛ مالكيت، خالقيت، ربوبيت و...؟ هيچ-يك از موارد ياد شده مستلزم مكى بودن سوره نخواهد بود.
نارسايى دليل ياد شده در تعيين غرض اصلى، موجب شده تا مفسران نام برده به رغم اعتقاد به مكى بودن سورة ملك و عقيدتى بودن مطالب آن، در تعيين غرض اصلى دچار اختلاف رأى شوند.
از يك سو هيچ يك از غرض هاى ارائه شده قابل انطباق با ديگرى نيست و از سوى ديگر هيچ ميزان و معيار قطعى براى ترجيح هر يك بر ديگرى وجود ندارد!
برخى قرآن پژوهان، يكى از راه هاى كشف مكى و يا مدنى بودن سوره ها را توجه به ويژگى هاى محتوايى سوره مى دانند و اذعان مى دارند در مواردى كه مكى و يا مدنى بودن سوره اى نامعلوم است، مفاهيم آيات را بررسى مى كنيم، در صورتى كه آيات آن مسائل اعتقادى و بازسازى آن را بيان مى كرد، اين ويژگى نشان مى دهد كه سوره، مكى است.
با چنين فرضى تكيه بر مكى بودن سوره براى راه يابى به غرض اصلى ناممكن است؛ زيرا مكى بودن سوره نيز در گرو فهم محتواى سوره است.

ب) آيات آغازين سوره

آيات آغازين سوره ها، از ابزارهاى مورد توجه برخى از مفسران براى وصول به غرض اصلى سوره است. علامه طباطبايى در اين باره مى گويد:
«از آنجا كه غرض سوره بيان عموميت ربوبيت الهى است، خداوند در اين سوره كلام را با «تبارك» آغاز كرده است، چون اين كلمه به معناى كثرت صدور بركات از ناحيه خداوند است.» (طباطبایی، 19/364)
دكتر عبدالعال احمد عبدالعال اولين دليل خود را براى اثبات غرض مورد نظر، لفظ «تبارك» دانسته است؛ اما با استناد به اين واژه، غرض سوره را مالكيت و حاكميت مطلق الهى می‌داند، كيفيت استدلال نيز با آنچه علامه مى‌گويد، متفاوت است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/5) دكتر شحاته همين عنوان را با استناد به اولين آيه(تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير)(ملک/1)غرض اصلى سوره معرفى مى‌كند و در اين باره مى گويد:
«از حقيقت مالكيت و قدرت است كه همه نعمت ها و حركات آشكار و پنهان موجودات سرچشمه مى گيرد...» (شحاته، 3/13)
و در ادامه هر يك از نعمت‌هاى موجود در سوره را يادآور مى شود و دربارة نعمت هاى نام برده در سوره مى‌نويسد:
«همگى از تجليات قدرت و مالكيت خداوند است. بنابراين همه حقايق و واقعيت هاى موجود در اين سوره، هر يك به نحوى از نورافشانى مطلع زيبا و جامع سوره استمداد مى شود.» (همان)
سيد قطب نيز با تكيه بر مطلع سورة ملك به ويژه لفظ «تبارك» كه در ابتداى آيه آمده است، توفيق دست يابى به غرض سوره را ناشى از الهام مى داند؛ الهامی كه از جانب خداوند، توسط اين آيه و اين كلمه برجان او سايه افكنده است، و آيه مذكور را «مطلع الجامع الموحى» مى نامد و در اين باره مى گويد:
«كلمه تبارك كه در ابتداى سوره ذكر شده است، كثرت بركات الهى و ازدياد آن را بيان مى كند... و ذكر ملك در اين سوره و در كنار تبارك مى فهماند كه اين بركت در اين ملك جارى است.» (سید قطب، 16/128)
مؤلف كتاب «نظم قرآن» با استمداد از واژة تبارك، غرض سوره را تبيين توحيد در چهار زمينه مالكيت، قدرت، آفرينندگى و علم دانسته و مى نويسد:
«سوره ملك با تبارك آغاز می‌شود و كثرت صدور بركات را از جانب پروردگار نشان می‌دهد. بنابراين هدف اين سوره بيان معانى توحيدى در زمينه‌هاى متنوع ربوبيت و رحمانيت مى باشد.» (بازرگان، 3/245)
در بيان آراى ياد شده در تعيين غرض اصلى سورة ملك، اختلافات كاملاً مشهود است، در حالى كه تمامی ديدگاه هاى نامبرده، ابزار وصول به غرض مورد نظر خود را مطلع سوره و به ويژه، واژه «تبارك» قرار داده اند.

ج) سياق آيات

سياق آيات دليل ديگرى است كه براى راه يابى به موضوع و غرض اصلى سوره ملك معرفى شده است. برخى با استناد به سياق آيات سورة ملك، خشوع و خضوع در برابر خداوند را محور اصلى سوره دانسته اند.
علامه محمد تقى مدرسى با تقسيم آيات به سه بخش عمده، بر اين باور است كه هر يك از بخش‌هاى ياد شده با غرض اصلى يعنى خشيت و خضوع در برابر عظمت الهى مرتبط است. نگارندة تفسير «نظم الدرر» بى آنكه آيات را به بخش هاى مستقلى تقسيم كند، هر يك از آيات را با غرض اصلى پيوند مى زند.
برخى مفسران نيز با تكيه بر سياق آيات كه به شمارش نعمت های الهى پرداخته، محور و غرض اصلى سوره را تبيين خالقيت و مالكيت الهى دانسته اند. تفاسيرى چون فى ظلال القرآن، (اهداف كل سورة و مقاصدها)، (سید قطب، 6/31-3629) التفسيرالمنير (وهبه الزحیلی، 30ـ29/5) و تفسير نمونه (مكارم شيرازى، 24/312) همين رأى را برگزيده اند. در حالى كه علامه طباطبايى، برداشت مذكور را ناصحيح دانسته است. وى بر اين باور است كه غرض اصلى سورة ملك، تبيين ربوبيت عامة الهى است. علامه، رابطة نعمت هاى بازگو شده در سورة ملك و ربوبيت عامة الهى را اين گونه توضيح مى دهد: «در اين سوره بسيارى از نعمت هاى الهى از خلقت و تدبير نام برده شده است و در حقيقت اين نعمت‌ها استدلالى است بر ربوبيت الهى.» (طباطبایی، 19/348)
تشتت آرای ياد شده با تكيه بر سياق سوره، به روشنى اين واقعيت را بيان مى‌كند كه سياق هم نمى تواند راه‌گشاى مقصود اصلى سوره باشد و در پرتوى سياق هم نمى توان به رأيى واحد در تعيين غرض اصلى سوره راه يافت.

د) ارتباط هر يك از سوره ها با سورة پیشین

برخى مفسران با الهام از تناسب مضمون سورة ملك با آيات پايانى سورة تحريم، غرض اصلى را معرفى مى‌نمايند. دكتر وهبة الزحيلى بر اين باور است كه سورة تحريم در جهت بيان ميزان قدرت خدا در حمايت از پيامبر(صلی الله علیه و آله)است، سورة ملك نيز به تفصيل از قدرت الهى و اثبات آن سخن مى گويد.(وهبه زحیلی، 30-29/5)
صاحب تفسير «صفوة العرفان» نيز همين تناسب را سرّ راه يابى به غرض سورة ملك دانسته است، اما با اتكا به همين ابزار، موضوعى متفاوت را معرفى مى كند. وى غرض اصلى سوره را بيان راه سعادت و نيكبختى مى داند و كشف اين غرض را در گروى تناسب مضمون سوره با آيات پايانى سورة تحريم دانسته است. وى تناسب را اين‌گونه باز مى گويد:
«انتهاى سوره تحريم از شقاوت و سعادت چهار زن سخن گفته است، سوره تحريم با معرفى كسانى كه از طريق طاعت به سعادت رسيده اند و يا به خاطر اعراض و روى گرداندن از خداوند به شقاوت و تباهى فرو غلطيده اند، به پايان مى‌رسد. سوره ملك نيز همين معنا را باز مى گويد، با اين بيان كه سعادت و شقاوت انسان مرهون رضايت خداوندى است كه سلطنت و پادشاهى هستى در دست پرقدرت اوست.» (خالدى، 6/593)
گرچه توقيفى بودن چينش و ترتيب سوره‌هاى قرآن با نظام فعلى مورد اتفاق نيست و عده‌اى از قرآن پژوهان ترتيب موجود را اجتهادى دانسته و بر اين باورند كه اين چينش با صلاح‌ديد اصحاب و بر اساس ملاك‌هاى بشرى صورت گرفته است، اما با فرض الهى بودن چينش فعلى سوره ها، هرگز نمی‌توان سرّ اين ترتيب را در ارتباط و پيوند مضامين سوره ها جستجو كرد. به همين علت عده اى از قرآن‌پژوهان با فرض توقيفيت ترتيب سوره ها و نيز با اذعان و اعتقاد به وحدت موضوعى سوره ها، چنين پيوند و ارتباطى را انكار مى كنند. علاوه بر آن، ضابطه و معيار قطعى و روشنى كه بتواند با تكيه بر آن چنين ارتباطى را ميان سوره توجيه كرد، وجود ندارد. ارتباطات ياد شده از سوى طرفداران «وحدت موضوعى» كاملاً متفاوت است. ضابطه و ملاك ثابت براى رد و يا اثبات هر يك از اقوال ياد شده وجود ندارد، معيارها و دلايل بيان شده از حدّ ظن وگمان فراتر نمى روند.

هـ) نام سوره ها

عده‌اى از مفسران با تكيه بر نام هاى سوره مدعى كشف غرض اصلى سوره ها شده‌اند. تفسير «نظم الدرر» در اين باره می‌گويد:
«ناميدن اين سوره به ملك دليل روشنى است كه ثابت می‌كند مقصود از اين سوره خضوع براى خداوند متعال است، زيرا ملك محل خضوع است براى هر كسى كه پادشاهى را می‌بيند.» (بقاعى، 20/216)
نگارندة تفسير «صفوة العرفان»، نام هاى سورة ملك را مفاهيمی متناسب با غرض اصلى سوره می‌داند و اين در حالى است كه غرض سوره را تبيين راه‌هاى وصول به نيكبختى دانسته است.
بر آنچه از سوى طرفداران نظريه وحدت موضوعى در تعيين غرض اصلى سورة ملك بيان شده، مى توان توجيهاتى ديگر افزود.
تفاوت هاى آشكار در بيان غرض اصلى سوره مورد بحث به رغم ابزارهای مشترك، حكايت از ضعف و سستى معيارهاى معرفى شده دارد و با فرض غير توقيفى بودن نام سوره ها، بنياد اين ابزار نيز فرو می‌ريزد و هرگز نمی‌توان اسامی و نامه هايى را كه از سوى بشر عادى براى سوره ها انتخاب شده است، ملاك فهم مقاصد سوره دانست.

پی‏نوشت ها:

1. تفاسير علمی، از جمله تفاسیر عصری است كه با انگيزة تطبيق آيات با دستاوردهاى تجربى دنیای غرب و با انگیزة همآوردی با تمدن جدید انجام گرفت.
2. برخى، اوصافى همچون «كتاب» (آل عمران/58)، «عزيز» (فصلت/41)، «قول فصل» (طارق/13)، «حكيم» (آل عمران/58)،(نُورًا مُبِينًا)(نسا/١٧٤)،(لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِه) (فصلت/42)، (بَصَائِرَ لِلنَّاس)(قصص/43)، (إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِين)(يس/69) و... را به عنوان شاهدى بر ضرورت نظم درونى و ارتباط آيات و در نهايت «وحدت موضوعى» سوره‌هاى قرآن آورده‌اند. سيوطى معتقد است كه قرآن حكيم است؛ زيرا آيات قرآن به واسطة نظم شگفت و معانى تازه و نو، محكم شده است، طورى كه تبديل و تحريف و اختلاف و تباين را در آن راهى نيست. (سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 187)
3. علاوه بر ارتباط معناى لغوى «تبارك» با «ربوبيت الهى» استعمالات قرآنى نيز به خوبى اين تناسب و ارتباط را نشان می‌دهد. در قرآن كريم كلمه «تبارك» 9 بار استعمال شده است كه در 3 مورد لفظ تبارك به طور مستقيم به ربوبيت الهى مرتبط است؛ اعراف/54، غافر/64، الرحمن/78 و در 6 مورد باقى مانده نيز سياق آيات و ملاحظه آيات قبل و بعد آن نشانگر اين ارتباط معنايى است؛ مؤمنون/14، فرقان/1،10 و61، ملك/1. (سيد على اكبر قرشى، تفسير احسن الحديث، ج 11، ص 252)

منابع و مآخذ:

1. آلوسى، على؛ الطباطبائى و منهجه فى تفسير الميزان، ترجمه ميرخليلى، سازمان تبليغات اسلامى، تهران، 1405ق.
2. ابن منظور؛ لسان العرب، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1405ق.
3. امينى، عبد الحسين؛ الغدير، دار احياء التراث العربى، بيروت، بى‌تا.
4. ايازى، سيد محمد على؛ چهره پيوسته قرآن، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
5. بازرگان، عبدالعلى؛ نظم قرآن، پژمان، بی‌جا، 1372ش.
6. بحرانى، سيد هاشم؛ البرهان فى تفسير القرآن، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بيروت، 1419ق.
7. البقاعى؛ نظم الدرر فى تناسب الآيات و السور، تحقيق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الكتاب العلميه، بيروت، 1415ق.
8. بهشتى، سيد محمد حسين؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هادى، بی‌جا، 1360ش.
9. بى آزار شيرازى، عبد الكريم؛ قرآن ناطق، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376ش.
10. التهانوى، محمد على؛ موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مكتبة لبنان للناشرون، بيروت، 1996م.
11. الجمال، محمد عبد المنعم؛ التفسير الفريد للقرآن المجيد، مطابع الاهرام التجارية، قاهره، بى‌تا.
12. جوادى آملى، عبدالله؛ تفسير تسنيم، مركز نشر اسراء، قم، 1378ش.
13. جوان آراسته، حسين؛ درس نامه علوم قرآنى، دفتر تبليغات اسلامی‌حوزه علميه قم، قم، 1379ش.
14. الجويبارى، يعسوب الدين؛ تفسير البصائر، المکتبة الاسلاميه، قم، 1399ق.
15. حجازى، محمد محمود؛ الوحدة الموضوعيه فى القرآن الكريم، دارالكتاب الحديثه، قاهره، 1390ق.
16. ...................................... ؛ تفسير الواضح، دارالجيل ، بيروت، 1969 م.
17. حجتى، سيد محمد باقر و بى آزار شيرازى، عبد الكريم؛ تفسير كاشف، چاپ چهارم دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1376.
18. حسن زاده آملى، حسن؛ فصل الخطاب فى عدم تحريف كتاب رب الارباب، ترجمه عبدالعلى محمدى شاهرودى، انتشارات قيام، بی‌جا، 1371ش.
19. حكيم، محمد باقر؛ علوم القرآن، چاپ سوم، مجمع الفكر الاسلامى، بی‌جا، 1417ق.
20. حوى، سعيد؛ الاساس فى التفسير، چاپ سوم، دار السلام للطباعة و النشر و التوزيع، قاهره، 1991م .
21. خالدى، الصلاح عبد الفتاح؛ البيان فى اعجاز القرآن، دار عمار، عمان، 1413ق.
22. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسير القرآن، چاپ دوم، بی‌نا، دوحه، 1996م.
23. خامه‌گر، محمد؛ ساختار هندسى سوره هاى قرآن، شركت چاپ و نشر بين الملل، بی‌جا، 1382ش.
24. خرماشاهى، بهاء الدين؛ ذهن در زبان حافظ، چاپ دوم، نشرنو، بی‌جا، بی‌تا.
25. خوئى، سيد ابوالقاسم؛ البيان فى تفسير القرآن، چاپ پنجم، دار الزهراء، بيروت، 1408ق.
26. رافعى، مصطفى؛ اعجاز القرآن و بلاغته النبويه، چاپ نهم، دارالكتاب العربيه، بيروت، بی‌تا.
27. راميار، محمود؛ تاريخ قرآن، چاپ چهارم، انتشارات اميركبير، تهران، 1379ش.
28. رشيد رضا، محمد؛ تفسير المنار، دار الكتب العلميه، بيروت، 1420ق.
29. الزحيلى، وهبة؛ التفسير المنير، دارالفكر المعاصر، بيروت، 1411ق.
30. زركشى، بدرالدين؛ البرهان فى علوم القرآن، تحقيق دكتر يوسف عبدالرحمان مرعثلى، شيخ جمال الدين الذهبى، الشيخ ابراهيم عبدالله الكردى، دارالمعرفة، بيروت، 1410ق.
31. ..................... ؛ البرهان فى علوم القرآن، چاپ دوم، دار المعرفة، بيروت، بی‌تا.
32. الزمخشرى، محمود؛ الكشاف، دارالكتب العلميه، بيروت، بی‌تا.
33. سبحانى، جعفر؛ تفسير صحيح آيات مشكله، نشر عدالت، قم، 1360ش.
34. سجادى، سيد جعفر؛ فرهنگ معارف اسلامی، ‌چاپ سوم، انتشارات كوشش، بی‌جا 1373ش.
35. سعيدى روشن، محمد باقر؛ علوم قرآن، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، قم، 1377ش.
36. سيد قطب؛ فى ظلال القرآن، ترجمه دكتر مصطفى خرم دل، نشر احسان، بی‌جا، 1378ش.
37. ........... ؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بيروت، 1419ق.
38. سيوطى، جلال الدين عبدالرحمان؛ الاتقان فى علوم القرآن، دارالفكر، بيروت، 1416 ق.
39. ....................................... ؛ الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، انتشارات امير كبير، تهران، 1363ش.
40. ....................................... ؛ الدر المنثور فى التفسير المأثور، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1420ق.
41. شاكر، محمد كاظم؛ قرآن در آئينه پژوهش، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
42. شحاته، عبدالله محمود؛ اهداف كل سورة و مقاصدها، الهيئة المصريه العامه للكتب، قاهره، 1990م.
43. ............................. ؛ اهداف كل سورة و مقاصدها، ترجمه دكتر سيد محمد باقر حجتى، نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1369ش.
44. ............................. ؛ تفسير القرآن الكريم، دار الغريب للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره، بی‌تا.
45. شريعتى، محمد تقى؛ تفسير نوين، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، بى‌تا.
46. شوكانى، محمد بن على بن محمد؛ فتح القدير، دارالمعرفه، بيروت، بی‌تا.
47. صدر، محمد باقر؛ دروس فى علوم القرآن، اسماعيليان، قم، 1408ق.
48. صفايى حايرى، على؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هجرت، قم، بی‌تا.
49. طائى، كمال الدين؛ موجز البيان، مطبعة سلمان الاعطحى، بغداد، 1391ق.
50. طباطبايى، سید محمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن، چاپ دوم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بيروت، 1393ق.
51. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بيروت، 1415ق.
52. طبرى، محمد بن جریر؛ جامع البيان، طبع بولاق، بی‌جا، بى‌تا.
53. طوسى، محمد بن الحسن، التبيان فى تفسير القرآن، دار احياء التراث العربى، بيروت، بی‌تا.
54. عبدالعال، احمد عبدالعال؛ ايضاحات و معانى على تفسير النسفى، المكتبة الازهريه للتراث، بی‌جا، 1415ق.
55. عزالدين، عبدالسلام؛ الاشارة والايجاز فى بعض انواع المجاز، دار الكتب العلميه، بيروت، 1416ق.
56. غزالى، محمد؛ نحو تفسير موضوعى سور القرآن الكريم، چاپ دوم، دار الشروق، قاهره، 1413ق.
57. ................. ؛ نحو تفسير موضوعى سور القرآن كريم، ترجمه على اصغر محمدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1377ش.
58. فخر رازى؛ مفاتيح الغيب (تفسير الكبير)، بی‌نا، قم، بى‌تا.
59. ............. ؛ مفاتيح الغيب (تفسير الكبير)، دار احياء التراث العربى، بيروت، بی‌تا.
60. فضل الله، سيد محمد حسين؛ من وحى القرآن، چاپ سوم، دارالزهرا، بيروت، بی‌تا.
61. فقهى زاده، عبدالهادى؛ پژوهشى در نظم قرآن، جهاد دانشگاهى، تهران، 1374ش.
62. فولادوند، محمد مهدى؛ ترجمه قرآن كريم.
63. قرشى، سيد على اكبر؛ احسن الحديث، بنياد بعثت، تهران، بی‌تا.
64. قطان، مناع؛ مباحث فى علوم القرآن، چاپ دوازدهم، مؤسسه الرساله، بيروت، 1403ق.
65. كحاله، عمر رضا؛ معجم المؤلفين، دار احياء التراث العربى، بيروت، بى‌تا.
66. كلينى، محمد بن يعقوب؛ اصول كافى، تصحيح و تحقيق على اكبر غفارى، دار الكتب الاسلاميه، بی‌جا، بی‌تا.
67. لجنة من العلماء؛ التفسير الوسيط للقرآن كريم، چاپ سوم، مطبعة المصحف الشريف، بی‌جا، 1413ق.
68. مدرسى، سيد محمد تقى؛ من هدى القرآن، دار الهدى، بی‌جا، 1406ق.
69. مدنى، محمد؛ المجتمع الاسلامی كما تنظمه سورة النساء، بی‌نا،‌ بی‌جا، بی‌تا.
70. مصباح، محمدتقى؛ معارف قرآن، مؤسسه امام خمينى، قم، بی‌تا.
71. مصطفى، مسلم؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، دار القلم، بی‌جا،1410ق.
72. مغنيه، محمد جواد؛ التفسير الكاشف، چاپ سوم، دارالعلم للملائين، بيروت، 1980م.
73. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، چاپ دوازدهم، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1373ش.
74. ملا عبدالله؛ حاشيه، تعليقه سيد مصطفى حسينى دشتى، چاپ دوم، مكتبة المفيد و الفيروز آبادى، بی‌جا، بی‌تا.
75. ملاحويش، عمر؛ تطور دارسات اعجاز القرآن، بی‌نا، بغداد، 1329ق.
76. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهيم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلاميه، لاهور، 1989م.
77. نكونام، جعفر؛ پژوهش‌هاى علوم انسانى (زبان قرآن گفتارى يا نوشتارى)، فصلنامه دانشگاه قم، سال اول، بهار79.
78. ................ ؛ درآمدى بر تاريخ گذارى قرآن، نشر هستى نما، قم، 1380ش.
79. همامى، عباس؛ چهره زيباى قرآن، انتشارات بصائر، اصفهان، 1375ش.

مقالات مشابه

ارتباط معنايي اسماي حسناي خداوند در فواصل آيات با محتواي آن ها

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

ارتباط ذیل آیات با محتوای جملات در آیات سوره‌ آل عمران

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهکریم علی‌محمدی, سمیه میرزایی

رويکرد ساختارشناسانه به سوره کهف

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه ذاکری

اعتبارسنجی رهیافت‌های کشف استدلالی غرض سوره‌های قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, محمد خامه‌گر, محمدعلی رضایی کرمانی

وجوه تناسب در واحد منسجم سوره

نام نشریهحسنا

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, علیرضا محمدپور گرجی